احساس حقارت چیست؟ احساس حقارت یکی از نخستین جاذبه هایی است که انسان از بدو تولد با آن روبروست . منشاء این احساس، ناتوانی اولیه انسان و در مرحله بعدی نقص های جسمانی، تحقیرها، تمسخرها و برخوردهایی است که نخست در خانواده و سپس در جمع دوستان، هم بازی ها و نظام مدرسه و … تجربه می کند.
تا اینجا، مسأله کاملاً طبیعی است و همه انسان ها چنین احساسی را کم و بیش تجربه می کنند. آنچه در این فرآیند غیرطبیعی و نابهنجار محسوب می شود تبدیل این احساس به عقده حقارت است. بدین معنا که فرد برای رفع این نقص ها و ضعف ها و کاهش احساس حقارت به جست وجوی جبران ناتوانی ها و نقص ها برخواهد آمد . حال اگر راه های سالم و سازنده به او نمایانده شود، یا برایش مهیا شوند (از قبیل تدارک ایجاد رغبت های اجتماعی که فرد خود را در اجتماع و سهیم با دیگران حس کند)، فرد از طریق راه های جبرانی سالم در یکی از فرایندهای جبرانی و سازنده سرمایه گذاری کرده و با پیشرفت در آن و دست یابی به موفقیت و دریافت تشویق و ترغیب احساس حقارت را به احساس تفوق تبدیل می کند.
تبدیل احساس حقارت به عقده حقارت
چنانچه مربیان اولیه (والدین و سیستم تربیتی ) فرد را جدی نگرفته، یا راه های سالم جبران را به او ننمایند، یا زمینه و بستر جبران های سالم و سازنده فراهم نباشد، این احساس، به عقده حقارت تبدیل شده و در اینجاست که فرد برای جبران آن به هر وسیله ای متوسل می شود که در اکثر موارد راه های غیرسالم و بعضاً ضداجتماعی است . مقوله بزه کاری، رفتارهای پرخاشگرانه ضداجتماعی و سوء استفاده از موقعیت و قدرت شخصی به هنگام برخورداری از آن نیز از همین آبشخور آب میخورد.
در نظریه آدلر شخصیت هر فرد حول محور« هدف غایی » که او برای خودش در نظر گرفته وحدت پیدا می کند و تمامی رفتارهایش در راستای تبدیل احساس حقارت به برتری است. به بیانی دیگر هدف غایی هر فرد نوعی برتری طلبی است . که برای هر کسی این برتری طلبی، شکل و محتوا و نوع خاص خودش را دارد . از طرفی دیگر
سبک زندگی هر فردی نیز نقشه چگونگی حرکت از احساس حقارت به سوی احساس برتری با حرکت از احساس منفی به احساس مثبت است .
احساس حقارت چیست؟
بنابراین تمامی رفتارها، واکنش ها و عناصر شخصیت هر فرد را بدین طریق می توان شناسایی و پیشبینی کرد. در پرتو این تئوری، آدلر چگونگی تکوین استبداد و خود کامگی را چنین تبیین می کند که فرد مستبد و خودکامه، خویشتن تحقیرشده ای است که بنابر دلایل متعدد خانوادگی، تربیتی و اجتماعی احساس خود کم بینی در او به عقده حقارت تبدیل شده و به دلیل نبودن رغبت های اجتماعی در او هیچ گونه همدلی و احساس مشارکتی با دیگران ندارد . بر این اساس او همواره وجهه همتش متوجه جبران این کاستی بوده و دائماً در جست وجوی فرصتی است تا از خفّت حقارت درونی نجات یابد .
بنابراین همه رفتار، کردار، اندیشه و سبک و سیاق زندگیش نیز در همین راستا سازمان می یابد . چنین فردی وقتی بر کرسی قدرت می نشیند، اگر چه عناصر قدرت بیرونی را در اختیار دارد، اما در درون خود شخصیتی حقیر و ناچیز را حس می کند. او برای این که خود را در موضع مثبت و برتری حس کند لازم می بیند که دیگران مهتری و تفوق او را تأیید کنند و لازمه جنین امری آن است که دیگران در برابر او کوچک و حقیر باشند.
نتیجه
او اگرچه بر عرصه قدرت تکیه زده، اما چینی نازک احساس ارزشمندی درونی و احترام به خویشتن در او بسیار شکننده بوده و با کوچک ترین تلنگری ترک برمی دارد. از این روست که معمولاً حاکمان خودکامه هیچ گونه انتقادی را بر نمی تابند و هیچ نوع استقلال عدم تبعیت و یا اظهار نظر مخالف رأی خود را نمیتوانند تحمل کنند . چرا که آن را به معنای خُرد و ناچیز بودن خود تعبیر می کنند.
هر چی گفت حقیقت داشت