زنان در گذشته رضایت بیشتری داشتند چون فهمی از جایگاه خود نداشتند و یک زندگی مبتنی بر مفعولیت داشتند و آنها معلول و مفعول شرایط بودند. این که دیگران برای آنها تصمیم میگرفتند که چه نوع و چه سبکی از زندگی را اتخاذ کنند، چگونه آن را ادامه بدهند و چگونه آن را به پایان برسانند.
مثالی قدیمی آن این بود که پدر میگفت: دختر با لباس سفید عروسی به خانه شوهرش وارد میشود و با کفن سفید از خانه او خارج خواهد شد. این جمله معروف به این معنا است که دیگری برای او ترسیم میکند که حتی اگر زندگی اسفبار و همراه با مشکلاتی را داشته باشد چگونه زندگی کند.
زنان در گذشته رضایت بیشتری داشتند
این ناظر بیرونی شرایط را درک نمی کند بلکه شرایط از پیش تعیین شدهای را برای او متصور شده است. زن در زندگی سنتی باید در هر شرایطی ساختارها و هنجارهای بیرونی را رعایت میکرد اما حالا که زن قدرت سوژگی را پیدا کرده و امروزه همپای مردان کار میکند و تحصیلات آکادمیک دارند و ارتباط بیشتری با دنیای بیرونی خود برقرار کرده، بسیار سخت است که این زن مدرن را به صورت سنتی مدیریت کنید و با آن زندگی کنید چرا که هنوز یک پس زمینه سنتی زندگی عموم جامعه را هدایت میکند.
زنانی که ریسک جدایی را میپذیرند
اما متاسفانه در اینجا با بحث تسلط سنت بر روی روابط و زندگی زناشویی مواجه هستیم که حتی در لحظه گسست و جدایی هم اجازه جدایی را نمیدهد چرا که این دو طرف به دنبال جلب رضایت ناظر بیرونی هستند نه ادامه زندگی و نفع شخصی خود فرد. بدین منوال کسانی که ریسک جدایی صریح و رسمی را میپذیرند قطعا با مسائل و مشکلات اجتماعی جدید مواجه میشوند.
یعنی نه تنها در پذیرش این ریسک راه گریزی نیست بلکه از چاله به چاه افتادن است و دوباره این زنان هستند که با توجه به شرایط اجتماعی ما آسیب بیشتری چه به لحاظ ازدواج مجدد و چه به لحاظ انتخاب زندگی فردی میببینند. یعنی هر کدام از آنها چه مرد و چه زن اگر بخواهد دوباره یکی از این دو زندگی جدید را انتخاب کند این زنان هستند که آسیب پذیرترند و به سبب فقدان قوانین و متناسب با سبک نوین زندگی اجتماعی مورد تعرض واقع خواهند شد.
چه کسی از زندگی سنتی رضایت بیشتری داشت؟
طبیعی است که در زندگی سنتی مردان راضیتر بودند چرا که هر اندیشهای که آنها داشتند به مرحله ظهور میرسید و زن مجری خواستههای مرد بود و اندیشهها و خواستههایی که نهایتا در به وجود آوردن، رشد دادن و متعالی کردن یک خانواده تجسم پیدا میکرد را تحقق میبخشید. قطعا میتوان گفت که مردان در گذشته احساس رضایت بیشتری داشتند. البته این موضوع به سبک زندگی مرد بستگی دارد.
ممکن است در حال حاضر مردی با توجه به یافتهها و خواستهها و اندیشههای فعلی خود سبک زندگی جدید را انتخاب کند و اتفاقا از اینکه زن مفعولی برای تعیین بخشیدن به خواستههای او باشد و معیارهای صحیح یک زندگی برابر را نداشته باشد ناراضیتر است. بنابراین همه اینها به نوع اندیشه فرد باز میگردد. این در واقع موقعیت فرد است که میزان رضایت از زندگی را مشخص میکند.
لا تعليق