هفت فرضیه بنیادین تغییر
فرآیند تغییر فکری ، هیجانی و رفتاری بسیار دشوار است . ما هر روز شاهد تلاش بیمارانی هستیم که برای رهایی از الگوهای قدیمی خود تلاش می کنند . علاوه بر این نیز ما شاهد تغییر خودمان نیز هستیم . فرآیند تغییر نا کام ساز و توان فرسا ست . ناکامی در راه دستیابی به تغییر می تواند برای دوستان و اعضای خانواده ما رخ بدهد. بنابر این ما هفت فرضیه بنیادین تغییر را به صورت مختصر نام میبریم .
رویکرد هفت فرضیه بنیادین تغییر
رویکردی که در پیش می گیریم مبتنی بر هفت فرضیه بنیادین تغییر است . بر حسب تجربه دریافتیم که اگر از این هفت فرضیه پیروی کنید. فرایند سخت تغییر اندکی آسان می شود .
فرضیه اول : شادی و رضایت
همه ما در وجودمان بخشی داریم که طالب شادی و رضایت است . گاهی فرآیند رسیدن به آن را خودشناسی می گویند . به نظر ما این بخش سال هاست که زیر بار غفلت ها ، اطاعت ها ، ایثارگری ها و…. از تاب و توان افتاده است . در فرایند تغییر به احیای آن می پردازیم .
فرضیه دوم : نیاز های اساسی
انسانها چند نیاز اساسی دارند که در صورت ارضا شاد کامی شان افزایش می یابد . این نیازها عبارتند از :
_ارتباط سالم با دیگران . _خودمختاری . _ارزشمندی . _کفایت و توانمندی . _ هویت . _بیان خواسته ها و هیجان های سالم . _تفریح و سرگرمی .
_ کمک به دیگران . _ مهر ورزی . _ پذیرش از سوی همسالان . _ پذیرش از سوی والدین .
فرضیه سوم : به کار گیری روشهای مختلف
برخی به این فرضیه شک دارند . گروهی به تغییر انسان خوشبین نیستند . معتقدند شخصیت اصلی در سالهای اولیه در اثر تعامل ژنتیک و تجارب شکل می گیرد . تلاش جهت تغییر بیهوده است . ما با این عقیده مخالفیم . هر روز در تجارب بالینی شاهد آن هستیم که بسیاری از افراد ، مراحل تغییر را با سختی پشت سر می گذارند . اگر چه قبول داریم که تغییر الگوهای شناختی ، رفتاری و هیجانی اساسی ما کاری سخت و طاقت فرساست . هر چقدر تجارب دردناکتر تجربه کرده باشید . به تلاش بیشتری برای تغییر نیاز دارید .
فرضیه چهارم : مانع آفرینی در برابر تغییر مشکلات
این مفروضه پیامد های ضمنی مهمی به دنبال دارد . ما نمی توانیم بدون تصمیم گیری آگاهانه از شر تله های زندگی خلاص شویم . اکثر ما طبق الگوهای عادت وار فکری، رفتاری و هیجانی عمل می کنیم . این الگوها به قدری تکرار شده اند که محال است بدون تلاش مداوم بتوانیم در راستای تغییرشان گام برداریم .
فرضیه پنجم : تمایل انسانها به درد گریزی
این مسئله هم بدیهایی دارد هم خوبی هایی خوبی آن این است که به سمت تجاربی می رویم که رضایت بخش هستند . بدی اش این است که ما را از روبرو شدن با موقعیت های دردناک دور نگه میدارد . حتی زمانی که تجربه اندکی از ناخوشایندی ها برای ما عاقبت خوبی به دنبال دارد . تمایل برای درد گریزی یکی از دشوارترین موانع برای تغییر است . برای تغییر تله های زندگی باید با موقعیتهایی روبرو شویم که تا به حال اکثرا از آنها اجتناب کرده ایم . اگر با خاطرات دردناک دوران کودکی و موقعیتهای دشوار فعلی روبرو نشویم . محکوم به تکرار اشتباهات گذشته هستیم . اکثر ما از هیجان های دردناک دوری می کنیم . برای اینکه تغییر کنیم . هیچ راه میان بری وجود ندارد . باید با هیجان های دردناک روبرو شویم .
فرضیه ششم : استفاده از یک روش درمانی کافی نیست
موثرترین روشهای درمانی آنهایی هستند که از تکنیک های مختلف در قالب چهار چوب مفهومی و بنیاد نظری منسجم استفاده می کنند . ما برای تغییر تله های زندگی از مفاهیم بسیاری از رویکردهای درمانی استفاده می کنیم . اما به مبانی نظری رویکرد خودمان وفادار هستیم .
فرضیه هفتم : نیازمند چشم انداز فردی برای تغییر
منظورمان این است که رهایی از شر تله های زندگی ، برای دست یابی به یک زندگی رضایت بخش کافی نیست . هر کدام از ما باید مشخص کنیم که از خود و زندگیمان چه می خواهیم . ادامه به زندگی بدون هدف نتیجه ای جز سر خوردگی ندارد . برای شکل دهی به چشم انداز فردی باید امیال خودتان را بشناسید .
اگر خواستار رهایی از الگوهای قدیمی خود هستید . می خواهید در راه تغییر گام بردارید . اگر در به کار گیری این هفت فرضیه بنیادین تغییر نا توان هستید . می توانید از همراهی مشاورین مرکز روان کلینیک بهره مند شوید .
پیام بگذارید
(0 دیدگاه)