فرزندپروری در ازدواج
تأثیر فرزندپروری در ازدواج موفق تربیت فرزندان تنها به چشم گفتن و به موقع انجام دادن تکالیف ختم نمیشود؛ بلکه وظیفه ی ما این است که آن ها را طوری تربیت کنیم تا در زندگی بعد از ازدواج نیز به موفقیت برسند و زندگی آرامی را سپری کنند.
کودکان و نوجوانان آنچه را میبینند انجام میدهند نه آنچه که شما به آن ها میگویید و نصیحت میکنید؛ حال تصور کنید شما مدام جنگ دارید و دعوا میکنید؛ البته گاهی فرزندان میدانند در زندگی مشترک نباید رفتار والدین خود را دنبال کنند ولی نمیدانند چه الگوهای دیگری را جایگزین آن کنند. عوامل متعدد و به هم تنیدهای در ناموفق بودن ازدواج و بروز پدیده طلاق در جوانان نقش دارند و این عوامل آنچنان روی هم تاثیرگذارند که شاید نتوان یک عامل را جدای از سایر عوامل به بحث گذاشت.
دلبستگی ایمن
ایجاد دلبستگی ایمن یکی از عوامل مهمی که در بلوغ احساسی و فکری افراد در دوران کودکی و نوجوانی تاثیرگذار است، دلبستگی کودک به والدین یا مراقبان اولیه است. دلبستگی کودکان تحتتاثیر عوامل متعددی مانند سرشت اولیه، شیوه مراقبت والدین و فرزندپروری و عوامل محیطی قرارمیگیرد و الگوی اولیه چگونگی ارتباط کودک با دیگران را در آینده شکل میدهد. در یک دلبستگی ایمن، کودکان ضمن اینکه از والدین عشق میگیرند، متوجه محدودیتها نیز میشوند و آنها را هم میپذیرند و در روابط بینفردی داد و ستد سالمی را تجربه میکنند.
فرزندپروری در ازدواج
اما وقتی شکل دلبستگی به دلیل الگوی فرزندپروری نادرست یا سایر عوامل، ناایمن میشود؛ فرد از همان کودکی دچار اضطراب، ناامنی، بدبینی و ناتوانی در روابط بینفردی میشود و همین الگوی نادرست میتواند بعد از ازدواج باعث ناتوانی در حل مسائل بینفردی و شکست در زندگی زناشویی شود. هرچند دلبستگی در طول رشد تغییر میکند ولی احتمال ادامه الگوهای شبیه دوران کودکی در سنین بالا زیاد است و برای غلبه بر اشکالات آن در بزرگسالی حتما باید از متخصصان رواندرمانگر در این حوزه کمک گرفت. والدین وظیفه دارند از زمان تولد فرزند و حتی پیش از آن جهت چگونه ایمن کردن دلبستگی فرزندان آموزش ببینند و حتی زمانی بچهدار شوند که آمادگیهای لازم را در این زمینه کسب کرده باشند.
ازدواج بعد از بلوغ فکری
ازدواج بعد از بلوغ فکری و هیجانی سن ازدواج از عوامل مهم دیگری است که میتواند در موفق یا ناموفق بودن در زندگی مشترک و طلاق زودرس تاثیرگذار باشد. مطالعات نشان داده احتمال طلاق در ازدواجهای سنین پایین بهخصوص در دوران نوجوانی و جوانی بیشتر است. نوجوانان برای بهدست آوردن الگو و تکمیل هویت، با همسالان و دوستانشان ارتباط برقرار میکنند و بهتدریج و با کامل شدن رشد شناختی، هیجانی و اجتماعی مغز به بلوغ کافی در شیوه ارتباطات بین فردی دست مییابند. گرایش به جنس مخالف در این سن هم نیازی فیزیولوژیک و هورمونی و هم یک چالش رشد فکری است که برای شناخت خود و جنس مخالف ایجاد میشود و به هدایت و نظارت از طرف بزرگترها نیاز دارد. در همین سنین به تدریج استقلال و جدایی از خانواده نیز تمرین میشود.
بلوغ روانی هیجانی
ازدواج، انتخاب فرد برای برقراری رابطه سالم و طولانیمدت دو طرفه است که به بلوغ اجتماعی، هیجانی، شناختی و سایر جنبههای مغزی نیاز دارد. این بلوغ هنوز در دوران نوجوانی کامل نشده و به همین دلیل، ازدواجهای زودرس که در آن مغز هنوز در حال تمرین روابط عمیق است، ممکن است بر پایههایی بنا شود که پس از بلوغ، تغییر کرده و ادامه رابطه را دچار مشکل کند و طلاق زودرس اتفاق بیفتد. دوران نوجوانی از نظر زیستی تا حدود ۲۰ سالگی طول میکشد اما بلوغ روانی و هیجانی گاهی تا اواسط دهه ۲۰ ادامه مییابد. والدین ضمن گرفتن آموزش اصول فرزندپروری در دوران کودکی و نوجوانی وظیفه دارند زمینههای رشد روابط بینفردی و رسیدن به استقلال خانواده را در محیطی امن، گرم و صمیمی برای فرزندانشان فراهم کنند تا شاهد انتخابهای ماندگارتر در زمینههای مختلف شغلی، تحصیلی و ازدواج از سوی فرزندان خود باشند.
پیام بگذارید
(0 دیدگاه)