برخی عشقهای آتشین قبل از ازدواج، بعد از گذشت مدت کوتاهی از ازدواج، خواه ناخواه رو به سردی میروند. از لهیبشان کم میشود. و گاه ممکن است این سرد شدن تا آنجا پیش برود که این دو نفر، که زمانی نمیتوانستند یک لحظه دوری از همدیگر را هم تحمل کنند، به جایی برسند که حتی احساس کنند که هیچ کششی هم به یکدیگر ندارند. اما علت چیست؟ علت را باید در شرایط پیش از ازدواج جست.
شرایط پیش از ازدواج
ازدواج به بلوغ نیاز دارد
کاملاً آشکار است که ازدواج به بلوغ نیاز دارد؛ اما نکتهی درست و قابل توجه این است که ما نباید این بلوغ را تنها در بلوغ جسمانی منحصر بدانیم. بلوغ فیزیولوژیک، بخشی است که فقط آمادگی و قابلیت جسمانی را برای برقراری رابطهی زناشویی اثبات میکند و نه چیز دیگر. یعنی در این میان، لازم است که بلوغهای دیگری نیز اتفاق بیفتند. بلوغ اقتصادی، بلوغ اجتماعی و بلوغ عاطفی از این جملهاند.
بلوغ اقتصادی را معمولاً نوعی از خودکارآمدی در تأمین مایحتاج زندگی تعریف میکنند. برخوردار بودن از یک شغل مناسب، داشتن مدیریت اقتصادی، رسیدن به ثبات حداقلی در زمینهی اقتصادی و علاوه بر همهی اینها، وجود حسِ مسئولیتپذیری، همه از نشانههای رسیدن به بلوغ اقتصادی هستند. بلوغ اجتماعی را معمولاً نوعی از توانایی برای ایجاد تعادل بین دنیای تجرد و دنیای تأهل و تعهد تعریف میکنند و بلوغ عاطفی را هم شامل حالتی میدانند که فرد در آن به هیجانات خود دسترسی پیدا کرده است و علاوه بر آن، توانایی ابراز و نیز مدیریت این هیجانات را نیز پیدا کرده است.
شرایط پیش از ازدواج
به نظر میرسد که در غالب روابط عاشقانهای که به طلاق ختم میشوند، وجود حداقل یک از این نوع چهار بلوغ محل اشکال است. یعنی حداقل یکی از این بلوغها اتفاق نیفتاده است؛ که غالباً هم این فقدان از نوع فقدان بلوغ عاطفی است. به این معنا، که زن و مردِ در شُرُفِ ازدواج، تنها به این دلیل که دچار تغییرات شدید هورمونی و هیجانی شدهاند، نسبت به یکدیگر، کشش، عشق و شور و دلباختگی خاصی حس میکنند و در نتیجه، به این باور میرسند که به طور قطع، به درجهای از اشتراک و جذابیت برای دیگری رسیدهاند که اینگونه دلباختهی هم شدهاند. غافل از اینکه اینطور عشقها، که به عشق رمانتیک هم شناخته میشوند، دوام زیادی ندارند؛ دیر یا زود، زبانهی شعلهی این گونه عشقها کوتاه میشود و این همه شدت و غلیان فرو میافتد. نقش مشاور، درست در همینجاست که باید جدی گرفته شود.
در عشقهای آتشین، نداها و هشدارهای عقل نادیده گرفته میشوند
از آنجایی که پایهی فکری غالب جوانان ما این است که زن و مرد برای تشکیل یک زندگی عاشقانه، باید به حدی همدیگر را دوست داشته باشند که بتوانند برای هم بمیرند، خودشان را به عمد و به طور خواسته، در دام عشقهای آتشین میاندازند. و در این میان نداها و هشدارهای عقل را، مبنی بر وجود تفاوتهای شخصیتی آشکار با دیگری، نادیده میگیرند و به این گمان دل خوش میکنند که عشق قطعاً همه چیز را عوض خواهد کرد، موجب خواهد شد که دو فرد از یک دریچه به دنیا نگاه کنند و به هر حال، نباید قدرت عشق را نادیده گرفت.
لا تعليق