ارزيابی ترس و هراس
اين تنها آدم های احمق و خودخواه و يا افراد خودكامه هستند كه می توانند آن قدر ترسو و بزدل باشند كه نخواهند اقرار كنند زمانی آنان نيز ترس را تجربه كرده اند. ارزيابی ترس و هراس چگونه است؟ ترس رايج ترين دريافت حسی است كه عموم مردم آن را تجربه می كنند. از طرف ديگر هراس موضوع ديگری است كه می بايست آن را از ترس به وضوح متمايز كرد .
ارزيابی ترس و هراس
مفهوم ترس ارزيابی كم و بيش واقعی از ميان خطرات احتمالی در يك موقعيت خاص است، در حالی كه مفهوم هراس انعكاس وضعيت انسان در يك موقعيت خاص است كه آن موقعيت الزاماً خطرناك نيست، ولی به علت هراس، منجر به ادراكی ناقص، مخدوس و جهت دار می شود . ترس، زاده ادراك است. در صورتی كه هراس ادراكی را پديد می آورد كه توجيه كننده اين حالت باشد . گستره ترس، متناسب با حدود و اندازه خطرات احتمالی محدود است، در حالی كه هراس همان گونه كه اشتباه و خطا كردن حد و اندازه خاصی ندارد، نامحدود است.
انواع هراس
انواع گوناگون هراس وجود دارد، در اينجا ما به دو نوع آن اشاره می كنيم:
۱- هراس معطوف به اجتماع
۲- هراس پرخاشگرانه
هراس معطوف به اجتماعی كه در رفتار نمود آشكاری دارد، راهی برای جبران نقطه ضعف ها از طريق تحميل وظايف و مسؤوليت خود به محيط اجتماعی است . در اين نوع هراس شرايط هراس انگيز، هيچ گاه به طور ريشه ای رفع نمی شود و هربار كه ايجاد می شود، برای خاموشی موقّتی آن می بايست از ديگران استمداد جست . مانند شخصی كه در هراس از حمله قلبی است و نمی تواند بدون همراهی كسی از منزل خارج شود، يا كودكی كه در شب با وحشت از خواب می پرد و والدينش را مجبور می كند كه در تمام شب او را تنها نگذارند، يا فردی كه با تمارض از انجام وظايف طفره می رود و اطرافيان را به انجام تكاليف خودش وادار می سازد و … عنصر مركزی در تمامی اين نمونه ها همان هراس معطوف به اجتماعی است.
ظاهر ناشی از هراس
اين نوع هراس با سوءاستفاده از روحيه مدارا و ياری محيط می تواند خود را به صورت يك امتياز و نقطة قوت نشان دهد . كاملاً روشن است كه اين شيوه برخورد با محيط باعث می شود كه عنصر هراس به طور مداوم زيادتر شده و به شكل های مختلف و به گونه ای متغير خود را نشان دهد كه در تداوم باعث پيچيدگی رابطه انسان با محيط خودش و بروز مشكلات بيشتری می شود و وجود او را به شكل عجيبی دچار سردرگمی می كند . تا آن جا كه هستی و وجود او هماهنگی با ظاهری می شود كه فرد تلاش می كند در پشت آن خود را محفوظ نگه دارد . ولی كم كم آن ظاهر ساختگی جذب وجودش شده و پاره ای از ذاتش می شود.
بدين ترتيب ناسازگاری و عدم تطابقی كه بين او و واقعيت بروز می كند، به طرز نوميدكننده ای شدت می گيرد . در اين بين رخدادهای زيادی اين« ظاهر » را تقويت می كنند و اين گونه به نظر می رسد كه اين رخدادها و اتفاقات ظاهراً جنبه های واقعی فرد را مورد تأييد قرار می دهند. چنين فردی ديگر نمی تواند به تجربه های جديد و متفاوت از بازی ها و نقش آفرينی هايش دست بزند . همين ناتوانی در دست زدن به تجربه های جديد، اين گونه افراد را برای مدتی از چالش ها و درگيری هايی كه ميتواند به شكست يا ناكامی بيانجامد، دور نگه می دارد.
پیام بگذارید
(0 دیدگاه)