تهران – خیابان پیروزی ، روبروی خیابان پنجم نیرو هوایی (روبروی مترو نیرو هوایی) ، مجتمع نسیم ، طبقه اول ، واحد 1

clinicbina@

تلفن تماس : ۷۷۴۶۸۴۱۸-۰۲۱

رؤیاهایت را از سر بگیر

رؤیاهایت را از سر بگیر

آتش درونی خودت را باز روشن کن، رؤیاهایت را از سر بگیر . تو هنوز هم قرار است که هر آنچه را که خداوند در قلبت به ودیعه نهاده است، به دست خودت محقق سازی.

این همان کاری است که (کالِب) انجام داد.  او و (جاشوا) دو تن از دوازده مردی بودند که موسی برای جاسوسی به سرزمین موعود فرستاد. وقتی که آنها از مأموریت برگشتند، گفتند: « ما قطعاً قادریم که آن سرزمین را فتح کنیم؛ بیایید همگی با هم به همراه زنان و کودکان به سمت آن جا حرکت کنیم .» آن ها میدانستند که عهد الهی در خود آنها وجود دارد. اما گزارش منفی ده جاسوس دیگر کل قوم بنی اسرائیل را قانع کرد که آنها نخواهند توانست که دشمن را شکست دهند و در کنار سرزمین موعود، چادر زدند و هرگز نتوانستند به سرزمین موعود وارد شوند.

رؤیاهایت را از سر بگیر

چهل سال بعد، وقتی که (کالِب) هشتاد و پنج ساله بود، میتوانست که دیگر روی یک صندلی راحتی بنشیند و روزگارش را با آسایش طی کند، اما کالب هنوز در دلش آتش رسیدن به سرزمین موعود شعله ور بود. او میدانست که هنوز هم تحقق وعده الهی در او بود. او باز هم به همان مکانی که چهل سال قبل رفته بود رفت، همان مکانی که دیگران حاضر نشدند که بروند و پس از رسیدن به آن جا اعلام کرد که :«این کوه را به من بدهید». نکته ی جالب این است که در این کوه، سه نفر پیل پیکر خشمگین زندگی میکردند –چهل سال پیش، آن ده جاسوس دیگر در مورد این پیل پیکران گفته بودند که ما در مقابل آنها مثل تعدادی ملخ هستیم. قاعدتاً خیلی ساده تر بود .

نتیجه گیری

اگر کالب کوه دیگری را که در آن با مخالفت کمتری مواجه میشد انتخاب میکرد – شاید مثلاً کوهی با فقط یک پیل پیکر، یا حتی کوهی بدون هیچ پیل پیکری. اما رویکرد کالب این بود که، خداوندا، این همان چیزی است که تو به من وعده داده ای و من به متوسط بودن قانع نخواهم بود، وقتی که «تو» در وجود من عظمت را قرار داده ای. بله، درست است که من اکنون پیرتر هستم، زمان زیادی گذشته است. من اشتباهاتی را مرتکب شده ام. من از ناامیدی ها گذشته ام. اما خداوندا، من هنوز هم به وعدهای که به من دادی ایمان دارم. در سن هشتاد و پنج سالگی، او رفت و بر دشمنان چیره گشت و پیل پیکران را بیرون راند، کوه را تصرف کرد و تحقق رؤیا را به چشم خودش دید.

ممکن است که شما نیز فکر کنید که دیگر خیلی دیر شده است. شما خیلی مسن شده اید. شما فرصتهای زیادی را از دست داده اید. خداوند میفرماید: «تو هنوز هم میتوانی به سرزمین موعود  برسی. تو هنوز هم میتوانی کاری عظیم انجام دهی». بر آتش بدمید و نعمتهایتان را به کار گیرید، زیرا وعده ی الهی در خود شماست.

پیام بگذارید

(0 دیدگاه)

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *