تهران – خیابان پیروزی ، روبروی خیابان پنجم نیرو هوایی (روبروی مترو نیرو هوایی) ، مجتمع نسیم ، طبقه اول ، واحد 1

clinicbina@

تلفن تماس : ۷۷۴۶۸۴۱۸-۰۲۱

مدیریت در خانواده

مدیریت در خانواده

مدیریت در خانواده ابعاد مختلفی دارد که مدیریت اقتصادی، سرپرستی و نظارت بر فرزندان، تصمیم‌گیری نسبت به ارتباطات خانوادگی و مواردی دیگر را در بر می‌گیرد. قرآن کریم به صراحت از سرپرستی مردان بر زنان در امور خانوادگی سخن گفته و آن را با ویژگی‌ تکوینی مردان مرتبط دانسته است. 

آموزه‌های متعدد روایی نیز با صراحت به مسئولیت‌های زن و مرد در این رابطه توجه کرده‌اند. مرد نمی‌تواند بار مدیریت خانواده را از دوش خود بردارد و آن را به زن واگذار کند.  مرد علاوه بر آن که مسئول تأمین هزینه‌های خانواده است، مدیریت اقتصادی خانواده را هم بر عهده دارد و زن با کاهش هزینه‌های اقتصادی، می‌تواند همسر خویش را یاری دهد.

مدیریت در خانواده

اگرچه گاهی سرپرستی مرد تا حد تأمین هزینه‌های زندگی و موضوع تمکین خاص، تقلیل می‌یابد؛ اما واقعیت این است که مدیریت در خانواده در حوزه‌های مختلف را در بر‌می‌گیرد. از این روست که مرد سرپرستی و مدیریت امور فرزندان را نیز برعهده دارد و تصمیم‌گیری زن در مورد فرزندان، صرفاً با اذن شوهر و به عنوان نماینده‌ اوست و به عنوان مثال، زن نمی‌تواند، در اموال فرزندان بدون رضایت همسر تصرف نماید.  به زن توصیه شده است که کانون اقتدار خانواده را به رسمیت شناخته، شوهر خویش را تکریم کند و در غیر معصیت خدا او را نافرمانی نکند . بیشترین افرادی که برگردن مرد حق دارند والدین او و بیشترین کسی که بر گردن زن حق دارد همسر اوست.

در مقابل مسئولیت هایی نیز بر دوش مرد قرار دارد که برخی از آن‌ها از جمله حقوق زن بر مرد است و برخی دیگر توصیه‌های اخلاقی و نشانه‌ای از کارآمدی مرد در خانواده است. مرد نمی‌تواند از تأمین هزینه‌های اقتصادی خانواده شانه خالی کند و تمام یا بخشی از آن را بر عهده‌ی همسر خود بگذارد.  تأمین هزینه‌ها توسط زن در غیر از موارد ضروری، مطلوبیتی هم ندارد. وظیفه‌ حمایت ناموسی از زن و گذشت از خطاهای وی برعهده‌ مرد است اکرام همسر، دلسوزی نسبت به او، تحمیل نکردن کارهای سنگین بر او، مدارا و خوش صحبتی با او از جمله مواردی است که مرد به انجام آنها دعوت شده ‌است.

پیامد جابه‌جایی نقش‌ها در خانواده

زنان ما از پذیرش اقتدار همسر احساس حقارت می‌کنند و گاه به دنبال دست‌یابی به زمینه‌هایی چون استقلال مالی‌اند تا قدرت چانه‌زنی آنان در تصمیم‌گیری‌های خانواده را افزایش ‌دهد. ساختار عمودی خانواده که در آن پدر، کانون اقتدار است و تصمیم‌گیری‌های نهایی را بر عهده دارد، رفته رفته جای خود را به الگویی داده است که یا والدین به طور یکسان در فرآیند تصمیم‌گیری‌ها مشارکت می‌کنند و خانواد فاقد کانون نظارتی و تصمیم‌گیری است و یا زن در تصمیم‌گیری‌ها، جانشین مرد شده است و مرد صرفاً نقش خدمات‌رسانی را بر عهده دارد. پیامد جابه‌جایی نقش‌ها در خانواده، از سویی افزایش احتمال کشمکش و جدایی‌‌هاست و از سویی دیگر کاهش میزان نقش‌آفرینی مثبت زن و مردخواهد بود.

مدیریت در خانواده بر عهده مرد

برخلاف تبلیغات فراگیری که مشارکت مساوی زن و مرد در فرآیند تصمیم‌گیری را ضرورت زندگی جدید جلوه می‌دهد؛ اما واقعیت، چیز دیگریست. طبیعت مردانه برای سرپرستی، حمایت از خانواده و نظارت و طبیعت زنانه برای غمخواری، پشتیبانی عاطفی و آرامش آفرینی طراحی شده است. الگوی برابری به مردان و زنان آموخته است تا انتظارات یکسانی از یکدیگر داشته باشند و نقش‌های مشابهی بیافرینند؛ اما این موضوع برای استحکام و کارآیی خانواده زهری کشنده است.

در حال حاضر برخی مشاوران خانواده در کشورهای غربی، با پشت سر گذاشتن تجربه تلخ چهار دهه تبلیغات فریبنده، بیش از گذشته به این نکته واقف شده‌اند که لازم است موقعیت رهبری در خانواده، به عهده مرد باشد و تصمیم‌های نهایی را او اتخاذ کند. از نگاه آنان، هر سازمانی نیازمند مدیریت است و خانواده به عنوان یک نهاد پراهمیت بیش از سازمان‌های دیگر نیازمند مدیریت متمرکز است و زن نیز باید با شوهر هماهنگ باشد. تنها در این صورت است که ازدواج، تجربه‌ا‌‌ی عالی و باشکوه خواهد بود.  زن نیازمند علاقه و محبت شدید شوهر است و شوهر محتاج تحسین و احترام، زن با رعایت چهار اصل پذیرش، تحسین، سازگاری و قدردانی از شوهر، می‌تواند از همسرش موجودی پایبند به خانواده و حمایت‌گر بسازد.

پیام بگذارید

(0 دیدگاه)

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *