تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگ ترها احترام بگذاریم. کلمات زشت نگوییم. پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم. حرف شنو باشیم. صبحها به همه سلام کنیم. دست و روی خود را با صابون بشوییم. لباس تمیز بپوشیم. دست در بینی نبریم و … . تربیت صحیح چگونه است؟
تربیت صحیح چگونه است؟
سادهترین و ضروریترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند. کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم. چگونه اضطراب را از خود دور کنیم. موفقیت چیست. ازدواج برای حل چه مشکلی است. در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم. در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم. اما پرسشگری و آزاداندیشی و شیوههای نقد را به ما نیاموختند.
داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳میگوید: «اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه. سراغ صنایع و کارخانههای آن کشور نروید. اینها را به راحتی میتوان خرید یا دزدید یا کپی کرد. میتوان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آیندۀ کشوری را پیشبینی کنید. بروید در دبستانها. ببینید آنجا چگونه بچهها را آموزش میدهند. مهم نیست چه چیزی آموزش میدهند. ببینید چگونه آموزش میدهند. اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم پذیر، خطر پذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت میکنند. مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.»
دیدگاه ما به اطراف
از نفس کشیدن تا سفر کردن تا مهرورزی به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو تنفس صحیح است. آیا باید در جوانی یا میان سالی یا حتی پیری گذرمان به یوگا بیفتد. تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟ به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند. در دنیایی دیگر زندگی میکند. دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است.
هزار کیلومتر از شهری به شهری دیگر میرویم و وقتی به خانه برمیگردیم. چند خط نمیتوانیم دربارۀ آنچه دیدهایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع ندیدهایم. همه چیز از جلو چشم ما گذشته است. مانند نسیمی که بر آهن وزیده است. جان راسکین آموزگار بزرگ نگاه در قرن نوزدهم میگفت: اگر دست من بود درس طراحی را در همۀ مدارس جهان اجباری میکردم تا بچهها قبل از اینکه به نگاههای سرسری عادت کنند. درست نگاه کردن به اشیا را بیاموزند. میگفت: «کسی که به کلاسهای طراحی میرود تا مجبور شود به طبیعت و پیرامون خود، بهتر و دقیقتر نگاه کند. هنرمندتر است از کسی که به طبیعت میرود تا در طراحی پیشرفت کند.»
درست دیدن و شنیدن
اگر در خانه یا مدرسه یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم. چطور بشنویم و چطور بیندیشیم. انسانی دیگر بودیم. انسانی که نمیتواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند. پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است. اگر چه نقاشیهای غارنشینان نشان میدهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند. بسیارند پدرانی که نمیدانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند. به اندازۀ یک بار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او به او آرامش و اعتماد به نفس نمیدهد. عجایب را در آسمانها میجوییم، ولی یک بار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است خیره نشدهایم. نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند.
لا تعليق